شیرین احمدی- حقیقت من به کربلایی قربان حسد بردم و بر پسرش می‌ترسم ... این پسر خیلی ترقیات دارد و قوانین بزرگ به روزگار می‌گذارد. (قائم مقام فراهانی) سیاست ترقی اقتصادی امیر بر پایه ایجاد صنعت جدید، پیشرفت کشاورزی و توسعه بازرگانی داخلی و خارجی بنا شده بود. در پیش روی وی جامعه‌ای بود که در نظام اقتصادی_ کشاورزی عقب‌افتاده‌ای سر می‌کرد، از صنعت جدید بی‌بهره مانده، ذخیره طلای آن به خارج روان و مصرف‌کننده کالای فرنگی بود. چنین جامعه‌ای تازه می‌خواست جلو سیر تنزل اقتصادی خود را ببندد، کشاورزی خود را ترقی دهد، از وارداتش بکاهد و بر صادراتش بیفزاید و به گفته امیر از فرار شمش‌های طلا جلوگیری کند. نقشه امیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معدن، ایجاد کارخانه‌های مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس، فرستادن صنعتکاران به روسیه، خرید کارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود.

از این رو دولت فرمان آزادی استخراج معدن برای اتباع ایران را صادر کرد؛ اتباع ایران هر کسی از نوکر و رعیت، اشراف و اعیان می‌توانست به استخراج معدنی که خود پیدا کند، بپردازد و تا ۵ سال از مالیات دیوانی معاف بود. ترقی صنعت آهن و اسلحه‌سازی نتیجه پیشرفت بهره‌برداری از همان معادن بود. افزایش تولید معادن مستلزم آموختن اصول فنی جدید بود. از این رو برای مدرسه دارالفنون استاد معدن‌شناسی که سررشته از همه فلزات داشته باشد از اتریش استخدام کرد و در صدد برآمد که دو نفر معدن‌چی که در معادن کار بکنند از اروپا بیاورد. پابه‌پای راه افتادن چند معدن، کارخانه‌های پارچه‌بافی، شکرریزی، چینی و بلورسازی، کاغذسازی، چدن‌ریزی، فلزکاری و دیگر صنایع کوچک تاسیس یافت.

در تکمیل نقشه رواج صنعت در سال ۱۲۶۷ ه.ق امیر ۶ تن از صنعتکاران ایرانی را برای رشته‌های گوناگون به روسیه فرستاد و دو نفر را به عثمانی. گروهی که روانه روسیه شدند: آقارحیم اصفهانی در کاغذسازی، کربلایی عباس در بلورسازی، کربلایی صادق در چدن‌ریزی، کربلایی احمد در تصفیه شکر و قندسازی، مشهدی علی در نجاری و اسباب‌ چرخ‌سازی بودند. سرپرستی این دسته به حاجی‌میرزا محمد تاجر تبریزی سپرده شد و مقصود این بود که در کارخانه‌های روسیه کار کنند و هر کدام فن خود را تکمیل کنند. آقا رحیم در تهران کارخانه بلورسازی برپا کرد. حاجی میرزا محمد در ساری کارخانه شکرریزی، چدن‌سازی و نجاری را دایر کرد.

در ایران نیز در این زمان ابریشم گیلان و کاشان رونق زیاد داشت و زمینه برای پیشرفت آن آماده شد. کارخانه‌هایی که در آن زمان دایر شدند، عبارتند از: کارخانه ریسمان‌ریسی در تهران، کارخانه چلواربافی در تهران و شمیران، حریربافی در کاشان، شکرریزی در ساری و بارفروش (بابل امروزی) که شکر مازندران را تصفیه کرده، قند و شکر سفید درآوردند. کارخانه بلورسازی و چینی‌سازی در قم و تهران از دیگر کارخانه‌های آن دوران بودند. کریم سلیمانی (استاد تاریخ ایران اسلامی دانشگاه شهید بهشتی) می‌گوید: «که امیرکبیر زراعت نیشکر مازندران و خوزستان را توسعه داد و زارعین آن را تشویق کرده و از پرداخت مالیات معاف کرد و به این ترتیب در اندک مدتی مقادیر زیادی شکر مازندران و خوزستان برای فروش در بازارهای ایران موجود و به بهای کمی حاضر شد و به تجارت خارجی نقصان زیادی وارد شد. امیر کبیر همچنین زراعت زعفران و برخی دیگر از ادویه‌های خارجی را در پاره‌ای از نقاط خراسان توسعه داد.»

از تاسیسات دیگر امیر مجمع‌‌الصنایع بود. همان طور که بازار و سرای اتابکی را جهت ترقی و تجارت ساخت، مجمع‌الصنایع را برای ترویج فن و هنر بنیان نهاد، اگرچه این مجمع مثل دارالفنون در روزگار وی گشایش نیافت. بعدها در آن حجره‌هایی بنا کردند که هنرمندان مشغول کار بودند. حجره‌های ساعت‌سازی، زردوزی، خیاطی، ملیله‌سازی و نقاشی از این قبیل حجره‌ها بودند که دایر شدند. این موسسه به عنوان کانون ترقی هنرهای ظریف بنا شده بود.

یکی دیگر از مصنوعات فرنگی عصر امیرکبیر ساختن سماور، کالسکه و بخاری آمریکایی بود. از جمله هدیه‌هایی که شاه انگلیس در سال ۱۲۲۷ ه.ق برای فتحعلی شاه فرستاد چند کالسکه بود. شاه برای تفریح در یکی از آنها نشست و به قلیان کشیدن مشغول شد. اما کالسکه‌سواری در ایران رایج نشد. در ۱۲۶۷ ه.ق دولت در تهران و اصفهان کالسکه‌سازی را راه انداخت. در آغاز مردم گمان کردند که کالسکه‌سواری ویژه اعیان و اهل دولت است. اما بعدها در میان مردم هم رایج شد و مردم در خیابان‌ها به راحتی تردد می‌کردند.

مرگ امیرکبیر لطمه بزرگی به ترقی ملت ایران وارد ساخت، افراد فعال و جسور را مایوس کرد، مردان وطن‌پرست و لایق را دهشت زده ساخت، بازار تملق و چاپلوسی رواج یافت، پس از او بود که دربار سلطنت ناصرالدین شاه تبدیل به عشرت‌خانه‌ای دائمی شد.